میراث آریا: رنگ از جلوههای طبیعیست که از دیرباز تا کنون توجه اکثر دانشمندان و هنرمندان را بهخود جلب کرده است. همچنین رنگشناسی در جهان اسلام مورد اهمیت فروانی است، لذا ایجاد، آمیزش و بررسی زیبایی شناختی رنگهای اصلی توسط صاحبنظران این حوزه بسیار مطرح شده است نقش رنگ در تاریخ هنر و فرهنگ اسلامی به خصوص در رشتههایی مثل نگارگری بسیار مورد استفاده واقع شده است.
پس از گذشت قرنها شاهنامه به عنوان یک پدیده شگرف جهانی و مرزهایی به وسعت تمدن انسانی همچنان ناشناخته است. میتوان شاهنامه فردوسی، شاهنامه دموت، شاهنامه بایسنقری و شاهنامه طهماسبی را از جمله بزرگترین شاهکارهای هنری ایران دانست که رنگ یک عنصر بسیار مهمی در آنها میباشد.
شناخت رنگ مسئلهای بسیار مهم است، بنابراین اگر رنگ در نگارگری ایرانی مصور نبود، هویت تصاویر دچار نقص گستردهای در فقدان زیباییشناسی میشود. در سیر تحول رنگ در نگارگری دوره ایلخانی، نگارگران با دانش ترکیب رنگ، ساختار رنگ، ایجاد رنگهای پخته و بکارگیری رنگهای مناسب در نگارهها آشنایی و مهارت ویژهای داشتند.
در نگارگریهای شاهنامه دموت از رنگهایی نظیر قرمز، آبی، سبز و طلایی استفاده شده است بر خلاف نگارههای جامع التواریخ و برخی از صحنههای باستانی شاهنامه دموت که اندامهای عضلانی و تنومند تصویر شدهاند.
در دوران ایلخانی نگارگران دستخوش تحولات سیاسی زیادی شدند که بیشتر در نگارههای شاهنامه دموت حالات عاطفی و احساسی تنظیم شده است و از ترکیبات بدیع و رنگهای درخشان ظرافت زیاد دیده میشود. رنگهای درخشان قرمز و آبی برای زمینه و استفاده اغراقآمیز از گل و گیاه در تصویر که برای اجرای بسیار راحت و آزاد گیاهان و انسانها و حیوانات و بناها رنگ قرمز به کار رفته است. احتمالاً به جای استفاده از رنگ قرمز از رنگ قرمز گیاهی در نگارگری استفاده شده است و از رنگ طلایی در شاهنامه دموت نیز استفاده شده که طلااندازان درباری هنوز با ترکیبات آن رنگ آشنا نبودند.
در شاهنامه دموت رنگ قوام بیشتری دارد و پیوند مستحکمتری با سطوح و تزئینات مجاور نشان داده شده است. در این شاهنامه نگارههایی که به تصویر کشیده شده است مثل صخرههای بلند و پوشیده از گیاهان از رنگهای تیره استفاده شده است. برای نقش ابر با رنگ خاکستری و یا سفید به همراه لکههای طلایی و قرمز به صورت خطوط در داخل نقش رسم شده است و نقش آسمان به رنگ آبی و به صورت دایرهوار ترسیم شده است.
رنگآمیزی نگارگریهای دوره ایلخانی منحصربهفرد است و از پنج رنگ استفاده شده است؛ آبی روشن برای آسمان و رنگ ارغوانی که گاهی به آبی متمایل است، جگری خام که به احتمال قوی نوعی شنگرف یا شنجرف بود که اصل آن از گوگرد و سیماب است و یک نوع رنگ طلایی که متمایل به خاکستری و آلیاژی نامعلوم است به کار رفته و رنگ زرد از عصاره ریوند بدست آمده و رنگی بغایت زیبا و ملیح است.
در کتاب منافع الحیوان، آسمان نگارههای جامعالتواریخ بیرنگ است و تپهها و خاکریزها به شیوه آزاد نقاشی شده و با چند حرکت تند قلمو، ساقههای نباتات تجسم یافتهاند. رنگگذاری تصاویر جامعالتواریخ شکل ویژهای دارد. افزون بر رنگ گرم نخودی کاغذ، برای روشن کردن فضا تصویری از لعاب سیماب برای نور جامه و صورت استفاده شده است. ابتدا این لعاب وظیفه منورسازی فضای تصویر را به درستی انجام میداده، ولی در طول زمان تیره شده و اکنون نیز تیرهتر از آنی است که در ابتدا بوده است. به استثنای چنین مواردی رنگهای نگارههای جامع التواریخ عاری از خللاند. سبز، نارنجی، آبی و قرمز رنگ غالب است ولی به تناوب از رنگهای درخشان، برای لباس و دیگر موارد استفاده شده است. رنگهای تربتی و حرکت آزاد قلم به سان نقاشیهای آب مرکبی چین است و حالت اغراقآمیز تپهها و خاکریزها مناظر نقاشی چین را به یاد میآورند.
برگی از کتاب جامعالتواریخ
در نگاره «رستم و شغاد»، تمام صحن کارزار رنگآمیزی شده است. در اینجا نیز مانند نگاره قبلی، قوس تنه درخت، قهرمان صحنه که در اینجا رستم است را احاطه میکند، در عین حال بازتابی از حرکت درهم پیچیده رخش در سمت چپ تصویر است که در میان نیزههای بسیاری که بر بدنش فرو رفته، چنبره زده است. با وجود گل و بوتههای فراوانی که در صحنه دیده میشوند، تنه خاکستری رنگ درخت از هرگونه شاخ و برگی تهی است و مکملی است بر سهگانه قتل: رستم، رخش و شغاد. افزون بر این برای تشدید فضای سوگواری صحنه رنگها تنوع بیشتری دارند، طرحها از دقت بیشتری برخوردارند و دقت در جزئیات که حاصل تأثیر نقاشی چینی است به راحتی قابل تشخیص است در اکثر این نقاشیها شکلهایی که منشا چینی دارند، دیده میشود. مثل کوهها، ابرها و پرندگانی که با دقت طراحی شدهاند و گلها و درختانی که دارای پیچ و تاب هستند.
رستم و شغاد - برگی از شاهنامه دموت
تاثیر آشکار نقاشی چینی و وارد شدن عناصر تصویری چینی در آثار هنری ایران از نکات مهم در این عهد بود. این عناصر در نقاشیهای عهد ایلخانی به خوبی هویداست.
موضوع رنگ هم به صورت منفرد و هم در قالب کلی، همانند هفت رنگ، که شامل تفسیرهای عرفانی رنگ است، در هنرها و به ویژه در نگارگری ایرانی حضوری شاخص دارد. شاهد اوج تنوع، یکپارچگی و غنای رنگآمیزی در طول تاریخ نگارگری هستیم. رنگ در نگارگری مکتب تبریز خلوص و درخشندگی بالایی دارد، به عبارتی دیگر رنگها نور را در درون خود دارند و نور از درون رنگ متبلور میشود.
با بررسی دقیق نگارهای مکتب تبریز، میتوان دریافت که نورهای رنگین در نگارگری، با احساس دیدن نورهای رنگی که عرفا در مراتب سلوک عارفانه خود با دیده جان مشاهده میکردند، کاملاً مطابقت دارند.
مجموع آثار نگارگری این دوره را از آنجا که در تبریز پدید آمدند، به نام مکتب تبریز میخوانند.
خصوصیت این مکتب بیش از هر چیز در تأثیرپذیری از هنر چین است، اما تنوع رنگی و دقت در طرحها با رعایت جزئیات نیز خصیصه دیگر این مکتب است. در اکثر نقاشیهای این مکتب نیز شاهد یک نکته مشترک هستیم، نقشهای اصلی با رنگهایی تیرهتر از زمینه کشیده شدهاند. در این عصر به کار بردن رنگهای متعدد رواج یافت و تأثیر شایانی در تکامل هنر نگارگری ایرانی پدید آمد. استفاده از رنگهای شفاف از قبیل قرمز، آبی فیروزهای، سبز و سفید روی زمینه طلایی از ویژگیهای نگارگران عصر مغولی است. از بعد هنری این اثر یگانه، میتوان بیان داشت که هنرمند در خلق تصاویر در کادر، مقدار سهمی که به آسمان داده است بسیار بیشتر از سهم زمین و تپه هاست و سعی کرده است تا کم و بیش از طبیعت تقلید کند که این خصوصیات تا حدودی با تصویرسازی به سبک ایرانی همخوانی نداشته است و نیز در بعضی از تصاویر، رنگهای روشن به شیوه بغداد پرداخت شده و یا رنگها، پریده و کمرنگ به گونهای کشیده شدهاند که در شیوه اخیر آن رنگ کم به کار رفته بیانگر و تأثیرپذیری از سبک و سیاق نقاشی چینی است.
نمونههای برجای مانده نگارگری ایرانی نشان میدهد از میانه سده هشتم هجری، رنگآمیزی سطح آب با نقره، جانشین به کارگیری خطوط آبی رنگ شد. خطوط تابدار آبی رنگ، رویه آبگیر را به یاد میآورد. کم کم از نیمه دوم سده هشتم ه. ق، رنگآمیزی آبگیرها، حوضها و جویها با نقره مورد توجه قرار گرفت، از سده نهم ه. ق و پس از آن، سطوح زنگار گرفته نقره (نقره سیاه شده) فراوان دیده میشود.
رنگهای ایرانی دارای سه منشاند: کانی، آلی و گیاهی. از رنگهای کانی میتوان به طلا، نقره و سنگ لاجورد، که با ساییدن و نرم ساختن آن آبی اصلی حاصل میشد، نام برد. همچنین نگارگران برای ساختن رنگ قرمز روشن از شنگرف (از معدن سیماب)، برای رنگ زرد از زرنیخ و برای رنگ سبز از خاک نرم سنگ مرمر سبز استفاده میکردند. با ترکیب و حرارت دادن جیوه و گوگرد، قرمز روشن به دست میآمد و رنگ نارنجی درخشانی که در بسیاری از نگارههای ایرانی دیده میشود از سرنج مشتق شده است. با وجود احتمال خطر مسمومیت از سرب، سرنج و سفید آب، که از ترکیب سرکه و سرب به دست میآید، از گذشته بسیار دور تا حداقل قرن دهم هجری در نگارهها به کار گرفته میشد. رنگهای گرم دیگر مانند قرمز - آجری از اکسید آهن، قرمز کارمن از گیاه قرمز دانه و یا رنگهای گیاهی دیگری که تا امروز برایمان ناشناخته اند، به دست میآمد. منبع اصلی رنگ سیاه، زغال عاج فیل و برای ساختن مرکب سیاه از بلوط مازو استفاده میشد. متأسفانه برخی از رنگهای ایرانی مخرب بودند و تعدادی نیز تغییر رنگ داده و یا در رنگهای مجاور نشت میکردند. نقره که برای نشان دادن آب، سلاح و نقاط حساس به کار میرفت، به مرور زمان اکسیده شده و تغییر رنگ میداد. زنگار (مس) نه تنها کاغذی را که روی آن به کار گرفته شده تجزیه مینماید، بلکه کاغذی را که زیر و یا روی آن نیز قرار گرفته است، از بین میبرد. سفید آب و سرنج چنانچه به تنهایی به کار روند به تیرگی میگرایند و لاجورد نیز بسیار آسیبپذیر است. هزینه، امکان دسترسی به مصالح و نیز مخارج فراهم آوردن مواد، در بسیاری از موارد موجب میگشت که به جای لاجورد، زرنیخ و یا خاک مرمر سبز، از مواد دیگری استفاده شود. مثلاً به جای لاجورد از نیل یا کربنات مس استفاده میشد که به مرور زمان کاغذ را تجزیه مینمود و یا به جای خاک مرمر سبز، از زنگار (زنگ مس) که از طریق خوابانیدن مس در سرکه به مدت یک ماه، حاصل میآمد، استفاده میشد. به عوض استفاده از شنگرف برای رنگ قرمز روشن، از مصالح بسیار دیگری سود میبردند. هنر نقاشی در این دوره با رنگبندی جدید و متنوع آغاز میشود. هر چند که رنگهای قهوه ای، زرد و کدر، از درخشش کارها کم میکند، اما به عنوان یکی از پایههای اصلی هنر ایرانی عمل میکند.
همچنین از ویژگیهای مکتب تبریز منظرههای طبیعی با رنگهای کم رنگ به سبک نقاشی چینی است. در حالیکه تصاویر اشخاص، البسه و عمارتها به رنگهای پررنگ و به سبک ایرانی کشیده شدهاند. صورتها آن چنان با دقت و خوب کشیده شدهاند که میتوان از روی آنها خصایص نژاد مغولی را شناخت.
سلماز شاه محمدی، کارشناس موزه هنر مکتب تبریز
انتهای پیام/
نظر شما